شعر ""طبل های مکررندانستن..."" از شاعر "سهراب مظاهری"
چه خطوط درهمی
امروز
دست ساختِ آدمی شده است !
که همه لحظه های او ،
اینک
صَرف توجیهِ همان ابهام
چرخ و دور مداومی شده است .
این زمانه ،
هزار هزار تصویر
بر افق
خط قائمی شده است .
روح زمانه ، خود ، امروز
در گریز از تفکر و معنا
غقلت از ذات قدسی والا
کارگاه لوازمی شده است .
*****
راستی
کوبه های بلند دانستن
برطبلهایِ مکررِندانستن
برچه تقدیر
تقویت شده است ؟
هان ...
چکونه این تناقض مشهود
بارآورده
تربیت شده است ؟
بی محابا ،
ازاین گریز از خود
بی خیال ازاین فراموشی
خود،حصارتعزیت شده است .
حاصل این شلوغی ممتد
به قدوم کدام زایش نو
َوَجهِ پیغام وتهنیت شده است ؟
***
ازمشارق تا مغارب عالم
نومجالسِ مشاوره طی شد
هیچکس ،
هیچ نمی پرسد
که چراعقل آدمی،
امروز
رهزنی بَرمبانی و پِِی شد ؟
روح زخمی زمانه ،
خود ،
امروز
بی شکیب فاش می گوید :
که شتاب می نوردد اکنون، تند
کندیِ دوره هایِ دی، طی شد
جام سنت های دیرینش
خالی از سرخ فامیِ می شد .
ازاین نقیض سیاهی وسپید
شب و روز
خاکستری گردید
این چنین است که فروردین
خود ظهوردوباره ی دی شد .
***
اشک در چشمها و برگونه
راه بر قوس خنده می بندد
قهقهه درمیانه ی زاری است
آدم امروز، گریه می خندد!
سوزِسیلیِ دست ساختش را
با تفاخر
به چهره می خندد ؛
تا شتاب می رباید ازاوهوش
چشم ،
ناگشوده ، می بندد .
جان او مبادله گردید
پیکر،اما،
اقامه می بندد ...!
:: موضوعات مرتبط:
شاعران سایت شعرنو ,
,
:: برچسبها:
سهراب مظاهری ,
,